خاطرات
  • صفحه اصلی
  • خاطرات
  • خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

خاطرات روزانه / آیت الله هاشمی رفسنجانی / سال 1362 / کتاب «آرامش و چالش»

  • سه شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۶۲

سه شنبه 27 اردیبهشت 1362

    تا ساعت هفت و نیم کار کردم. احکام جدید کارکنان مجلس را که براساس قانون جدید تنظیم کرده‏اند، رسیدگی کردم. حقوق بعضی‏ها زیاد به نظر می‏رسد. گفتم مجدداً رسیدگی کنند که کار بی‏حسابی انجام نشود. جلسه علنی را آغاز کردم و به آقای یزدی سپردم. به دفترم آمدم. خسته و افسرده بودم.

    آقای نخست وزیر تلفن کرد و از وزارت بازرگانی در خصوص توزیع گندم گله داشت. از آقای عسکراولادی پرسیدم؛ ایشان می‏گوید، بهانه‏گیری است. اشکالی در کار نیست. آقای [محمد]سلیمی وزیر دفاع آمد و از مجمع عمومی داشتن صنایع نظامی گله داشت و برای تقویت مدیریت، کمک می‏خواست. نخست وزیر موافق انحلال مجمع عمومی نیست.

    دو نفر از شنود اطلاعات سپاه آمدند؛ برای تقویت کار شنود با بی‏سیم، فرستنده‏ای از صداوسیما می‏خواستند. گزارشی از کارشان دادند.

    آقای ظهیرنژاد [رئیس ستاد مشترک ارتش] و گروهی از مردم اردبیل آمدند و خواهان استان شدن اردبیل بودند. قرار شد تعقیب شود. [محمد فرض‏پور] نماینده آستارا آمد و از بالا آمدن آب دریای خزر و تهدید شهر آستارا نگران بود. قرار شد، برای شهر فکری شود. آقای توکلی از کرمان آمد و شکایت از خودسری‏های استاندار و باند بازی جامعه دانشگاهیان کرمان داشت؛ اختلاف خطی دارند. عصر مسئولان سپاه اصفهان آمدند؛ از دوستان آقای طاهری و اطرافیان آقای منتظری شکایت داشتند و اعلام خطر می‏کردند. در جلسه حزب‏اللهی‏های مجلس شرکت کردم و از انتقادهای تند نمایندگان به قوه مجریه انتقاد نمودم. با [محمدبن‏احمد عبدالغنی] نخست وزیر الجزایر و هیأت همراهش که به ایران آمده‏اند، ملاقات طولانی داشتم. صحبتها ابتدا کلی بود، در جلسه خصوصی نیز جنگ مطرح شد. او کمتر حرف می‏زد و می‏خواست از ما مطلب بفهمد؛ انتظار داشت در شرایط صلح تخفیف قائل شویم.