سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در باره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سخنرانی در جمع فرماندهان مناطق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیرامون سپاه و وحشت دشمن از سپاه
- شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۶۱
-
بسمالله الرحمن الرحیم
در جلساتی که بچههای سپاه را میبینم، بسیار احساس خودمانی و رفاقت میکنم. سپاه، ارگانی است که ما به خلوص و یکدستی آن خیلی امیدواریم. نهادی است که فداکارها بیشتر در آنجا جمع میشوند. باید کمکم تخصصهای پیچیده لازم را یاد بگیرید. بچههایی که این صفات را دارند، آمادگی علمیاش را هم دارند و یاد میگیرند. در سپاه نیروهای کیفی بسیار خوبی وجود دارند، اگر همین استعدادها با تحصیلاتی که دارند، مورد استفاده قرار گیرند، زمینه بسیار خوبی برای استقلال پایدار ایران است.
-
من حالا در این موضوع در مورد سپاه هم صحبت میکنم، بیشتر موضوع که من در سطح کل کشور مطرح کردم، در رابطه با صنعت، پزشکی و کارهای پیچیده فنی است. جاهای دیگری که داریم، خودتان میدانید بیشتر به او میاندیشد، در آن صحنههایی که از قبل شکل گرفته، نیروهایی وجود دارد که در انحرافاتی که به ایشان تحمیل شده، خیلی مقصر نیستند، خوب! رژیم بد بوده، بد تربیت میکرده، اصلاً مذهب نمیخواسته، ضد مذهب میخواسته، محیط را آنطور فراهم میکرده، کشش نفسانی انسانها هم بوده، در آن محیط بسیار مشکل بود. یک آدمهایی هستند که آدمهای خوبی هستند، ذاتاً گرفتاریهایی هم پیش آمده که مثلاً از خارج بلند شده بوده، این چهار سال اخیر اینجوری بودند. یک آدمهای خوبی از خارج بهقصد خدمت به کشور آمده بودند، ولی وقتیکه آمدند، باید با آن رژیم کار میکردند. یک رابطهای برقرار میکردند، یک امتیازی میدادند، یک امتیازی میگرفتند، یا برایشان پرونده است، سابقه شده، خوب، ممکن است با صفایی که بچههای خوب دارند، آنها را ترک کنند. بعضیها هم طرد شدند.
-
از طرفی، الآن نیروهایی در خارج وجود دارند که هنوز هم به ایران نیامدهاند. کمکم درسهایشان تمام شده و یا آنجا کار میکردند. حالا به فکر افتادند که به ایران بیایند در یک جوّ خاصی به آنها اطلاع داده میشود، تبلیغات میشود آن بحث من یک ضرورت است و یک واقعیت هم هست که به دنیا و آدمهایی که میخواهند بیایند، خدمت کنند، چراغ سبزی نشان داده بشود که تشریف بیاورند اگر حاضرند با این مردم بسازند و خدمت کنند. آنیک بحث اینجوری است. ما پزشک زیاد نیاز داریم، در اکثر رشتهها متخصص نیاز داریم. خوب، در کارهای فنّی که خود شماها هم اطلاع دارید. در کارهای پیچیده مشتقات نفت و صنایع که میخواهیم بر اساس استفاده بیشتر از مشتقات نفت داشته باشیم، پتروشیمی و بقیه تبعات آن، صنایع مربوط به گاز، به مس و در کارهای بعد از ذوب فلزات، در اتم و جاهای دیگر ما نیاز داریم. یک جوی باید در جامعه به وجود بیاوریم تا آدمهایی که رفاهطلباند و برایشان زندگیشان اهمیت دارد، میخواهند با زن و بچههایشان راحت زندگی کنند و خیلی هم اهل فداکاری نیستند، حاضرند کاری کنند، حقوقی هم داشته باشند، زندگی خوبی هم داشته باشند، اینجور آدمها را ما باید داشته باشیم. اینها جزو کسانی نیستند که طرد کنیم. باید حفظشان کنیم؛ و این دو فایده دارد. یکی جنبههای انسانی که ما آنها را طرد نکنیم، یکی هم جنبههای نیاز کشور که ما بههرحال خادم این مردمیم و باید مصالح مردم را در نظر بگیریم. باید روی پا بایستیم. میخواهیم کشورمان را مستقل کنیم، استقلال نیاز به این فلان ویژگی دارد.
-
آن بحث من زمینهاش این است. البته، در سپاه هم همین فنون لازم است، اما این افرادی که میآیند، خیلی کمکشان هستند که بخواهند جذب سپاه بشوند. یکبار دیگر هم گفتم، آن بحث یکشکل دیگری دارد. اصلاً آن بچههایی که با شما میخواهند همکاری کنند، آن تیپها زیاد نیستند، اینها تیپ بچههای مخلصیاند که خود اینها ممکن است یکجور دیگر مسائلی داشته باشند. بالاخره جواناند و تازه میخواهند در جامعه شکل بگیرند با اینها یکشکل دیگری باید برخورد کنیم. البته، اصول و معیارها نباید فراموش بشود. سپاه باید بداند این حالت ارزش نفسانی که دارد، باید حفظ بشود. آن روزی که این را خدایناکرده از شما بگیرند. یا از دست بدهید یا ضعیف بشود، دیگر آن ارزش سپاه را نخواهیم داشت. من چند روز پیش با بچههای بیت که آنجا برای بیت امام پاسداری میدهند صحبت کردم از رقمشان پرسیدم و از روحیه بچهها پرسیدم و از آسایشگاهها سؤالاتی کردم به این نتیجه رسیدم که یک عنصر نامطلوب با این معیارهایی که ما میسنجیم، دوروبر اینها نیست، اگر هم هست، لااقل شناختهشده است. این را با نیروهای انتظامی قبل از انقلاب مقایسه کردم، حالا بعد از انقلاب آنها هم خیلی اصلاح شدند، اما خوب میدیدیم که اگر آن مقدار نیرو قبل از انقلاب میخواست بهعنوان نیروی انتظامی در یکجایی جمع بشوند، چه مقداری از این بچهها به این خوبی در آن بود. این دستاورد انقلاب را نباید اجازه بدهیم بهآسانی در آن رخنه بیفتد حتماً معیارها باید محفوظ باشد، در امور پرسنلی حتماً این کیفیت را باید حفظ کنید، ولی این لزوماً همراه با خشکیهای خاصی نیست وبید یک سعهصدری هم وجود داشته باشد که یک مواردی هست که منافات با این ندارد. حالا من نمیتوانم وارد بشوم. وقتیکه یک پروندهای را ببینم، میتوانم روی آن قضیه را عرض میکنم. اگر صحبت از سعهصدر یا برخورد بازتر است، در این حد ما صحبت میکنیم، با اصول و معیارهایتان هیچ وداع نکنید و کوتاه نیایید، محکم باشید، سپاه کیفیتش را حفظ کند بهتر از این است که کمیتش توسعه پیدا کند. الآن ما در انقلابمان با داشتن سپاه و بعضی نهادهای دیگر که در میدانهای دیگر خدمت میکنند، ارزش عظیمی کسب کردهایم و این ارزش بااطلاعی که ما از سایر انقلابهای دنیا داریم، هیچ قابلمقایسه نیست. اگر شما به ویتنام و دیگر کشورهای چپی که انقلاب کردند، بروید، یا انقلاب کبیر فرانسه و شوروی را در نظر بگیرید، میبینیم بعدش یک چنین جریان سالم ایثارگر بی توقع جانبرکفی که از خالصترین جوانهای مملکت و جوشیده از انسانیت این نیروها درآمده باشد، ندارند. حالا آنها شرایطی مثل ما کمتر پیدا کردهاند. این جنگ که بر ما تحمیل شد و اینهمه نیرو را از ما گرفت، برای آنها هم پیش نیامده، ولی برای ما، این جنگ ضمن اینکه نیرو از ما گرفت، به ما نیرو هم داد. درمجموع اینطوری بود که این انقلاب موفق شد یک کار بسیار جدیدی بکند. من خیال میکنم که یک مقدار وحشت ضدانقلاب خارجی، دشمنان انقلاب از تکوین این نیروست. الآن اینها فکر میکنند که این نیروی عظیم و مهاجم را که جمع شده، نمیشود در یکجایی حبسشان کرد و اینها میجوشند و خروش دارند. یک حالت خاصی اینها دارند، آنهایی که مطامع استعماری و نامشروع دارند، در اطراف کشور ما از این نیرو به وحشت افتادند. آنها میگویند، این نیرو در داخل کشور حبس نمیشود حالا یکچند تایی که بچههای ما در سوریه هستند، هرروز یک خبری برایشان میتراشند، در بعلبک مثلاً چهکار کردند، آنجا را ایرانیها اینجوری کردند، پرچم لبنان را اینجور کردند، فلان جا را گرفتند. دنیا روی این جمعیت شما حساب میکند و داخل کشور هم بیمه شده است. حالا که جنگ است و شماها نیروهای اصلیتان یک مقدار زیادش به جبهه میروند و خارج از شهرها هستند، وضع این طوری است. ما یک سال و نیم پیش، دو سال پیش هم این حرفها را میزدیم. آن روز میخواستند کودتا کنند ـ کودتای نوژه ـ در قضیه طبس، ما عین این حرف را میزدیم، میگفتیم که در این شرایط ما در هر قضیهای یک عدّه بچهها اینجوری اسلحه به دوش داریم، اگر ضدانقلاب میخواهد کارش را شروع کند، چه فکری میکند؟ چه جور میخواهد با این مردم، با این بچهها درگیر شود؟ سابقاً، مثلاً یک خانه تیمی که پیدا میکردند، میخواستند خانههای تیمی را بگیرند. اینها یک خانه تیمی که پیدا میکردند، همه منطقه را از چهار خیابان اطراف میگرفتند لشکرکشی میکردند، همه را میبستند، مدتها طول میکشید، آقا خانه تیمی هم از دستشان درمیرفت. اینطوری میشد. الآن تا یک خانه، پنج خانه تیمی را میگیرند. بچهها فوری میرسند و ظرف دو، سه ساعت بدون اینکه تلفاتی بدهند ـ یا تلفات کمی میدهند ـ آنها را با انبار اسلحه و مسلسل در خانهها با تیربار و گاهی، اسلحهی قویتر، میگیرند میآورند و این خیلی تفاوت است. آن رژیم شاه با آن هیمهای که برای خودش درست کرده بود، آن ساواک و آن افراد فنی و دورهدیده در اسرائیل اینجوری بودند. این نیرو که متکون شده و به وجود آمده، داخل کشور بدترین تروریسم را از سر کشور کوتاه کرد. حالا آمار اینها را بهتدریج در روزنامهها خواندیم حالا جمع بشود یک رکورد عظیمی میشود برای یک لشگری اینقدر چیز جمع کرده بودند اینها آنها آدمهای عادی خیلی سطحی نبودند بههرحال بچههایی بودند که مقاومت میکردند. دو سال و چند ماه است که داریم میجنگیم و شما هم اینجور دارید بسیج میکنید. اینها را آموزش دادن و بهسرعت رساندن و کار عجیبوغریبی هم که شما میکنید، باز برای آنها وحشتآور است. خوب! لابد میدانید ما اینجا چند تانک از فلان کشور خریدیم، آوردیم، اگر خواستیم آنها را راه بیندازیم، چقدر طول میکشید تا آموزش بدهند؟ معمول دنیا این است که وقتی یک اسلحه جدیدی وارد میدان میکنند، اینجوری هم یک دوره طولانی میگذرانند، آموزش میدهند، به کار میگیرند، تمرین میکنند تا قابلاستفاده باشد. وقتی شما بچههایمان به میدان میروید از دشمن همانجا اسلحه میگیرید، اسلحهی پیچیده میگیرید و علیه آنها بهسرعت به کار میگیرید و اینها پشتش سوار میشوند برای عملیات بعدی به اینطرفتر برمیگردند، این حالت برای دشمن ما گران است. روی این نیرو ازاینجهت حساب میکنند و وحشت دارند. حقشان هم هست که وحشت داشته باشند، باید هم داشته باشند. آنها غاصباند، ظالماند، متجاوزند، وحشتناک و خائن و خائف هستند، سپاه پاسداران در حمایت از انقلاب و بیمه انقلاب داخل کشور و کمک به ارتش در مرزهای خارج، تجربه بسیار خوبی بود که انقلاب ما به دست آورد. فردا اگر در یک کشور دیگری مثل عراق یا جای دیگری مردم بخواهند انقلاب کنند، این تجربه برایشان تجربه خیلی روشنی است؛ یعنی نشان داد که خیلی زود میشود جوانها ـ اگر آدمهای حسابی باشند ـ جمع بشوند، مسلح بشوند، نیرومند بشوند، نیرویشان را در داخل به کار بگیرند و از انقلاب حمایت کنند و مرزها را هم حفظ کنند. این تجربه، تجربه مسری و عملی است و دشمنان از اینطور چیزها میترسند. در کشورهای دیگری که مردم انقلاب کردند، اینهمه مشکلات به سرشان ریخته بود که این تجربهها کیفیت مبارزه با ضدانقلاب را نشان بدهد. از همه نواحی به ما حمله شد. دیدید دیگر؛ از لیبرالیسم درون خودمان با شعار آزادیخواهی، از چپ درون خودمان با شعار حمایت از مستضعفین، از کسانی که داعیه روحانیت داشتند و یکجور مثلاً معنویتی هم احراز کرده بودند به یکشکلی، حمایت از ضدانقلاب با صورتهای دیگر، از شعارهای تجزیهطلبانهای که مثلاً متکی به شعارهای قومی و ملی بود؛ مثل گردها و ترکمنها و امثال اینها، از محاصره اقتصادی، آنهم کشوری که از ابعاد مختلف به خارج از خودش نیاز داشت و توطئههای کودتا هم بود، جنگ هم بود، در تجربه همه اینها پیروز شدیم و همه این تجربهها برای انقلابهای دنیا باارزش است؛ یعنی اگر یک روزی این تجربهها را تنظیم کنند بدهند به کشورهای دیگری که میخواهند تجربه کنند. آن روزی که میخواستیم در ایران انقلاب کنیم، اصلاً دلیل و برهان نداشتیم؛ یعنی هیچ جا نبود که به ما یک تجربهای ارائه بدهد. اگر تجربه انقلابی در تاریخ خوانده بودیم، با ما تطبیق نمیکرد. ما مثل کمونیستها نمیتوانستیم اردوگاه درست کنیم، مثل کمونیستها نمیتوانستیم تصفیه کنیم، مثل کمونیستها نمیتوانستیم درو بکنیم، چون با معیارهای انقلابیمان این کارها را نمیتوانستیم بکنیم. یک تجربه آزمایششده، یک راه مشخصشدهای نداشتیم. اینها برای تاریخ انقلاب دنیا، تاریخ انقلاب دنیای اسلام، کشورهای اسلامی که با ایدئولوژی اسلام و قرآن میخواهند مبارزه بکنند، بسیار چیزهای ارزندهای است. خوشبختانه، مردم دنیا هم مطلع شدند، اینطور نیست که مطلع نشده باشند، یعنی این زندگی ما منعکس میشود. ما یک کشور بازی هستیم. انقلابهای دنیا نوعاً دورشان پرده آهنی بود و از درونشان کسی مطلع نشده است. ما الآن هم خبری در داخل کشورمان میشود، در دنیا منعکس میشود؛ از جبههها گرفته تا زندانها و بازار و مدرسهها؛ به خاطر اینکه هنوز بازیم. ضدانقلاب حضور دارد، مخالفین حضور دارند، ولی ما خیلی هم ابا نداریم. خیلی استحکام داریم، نمیترسیم. خبرهای ما به دنیا منتقل میشود و شاید خبرسازترین کشور در تمام این چهار سال ایران بود. حساسیتی که روی ما هست، روی هیچ جای دنیا نیست. یک کشتیگیر مثلاً از شما پناهنده میشود، در همه رادیوها میرود که پناهنده شد. از عراق تا دهتا صد تا پناهنده میشوند، هیچ خبری توی دنیا نیست. مثلاً از ما یک کارمند دزد سفارتخانه که احضارش کردند، دزدی کرده، ساواکی بوده، به فرانسه خبرش میرود، درصورتیکه آن حادثه بزرگ تاریخی در جاسوسی دنیا است که یک جاسوسی از شرق به غرب پناهنده بشود. این حساسیت که روی انقلاب ما در دنیا هست، اهمیت قضیه را میرساند. از جهتی هم خوب است؛ چون ما حرفی نداریم. ما میخواهیم تجربهمان منتقل بشود، ما میخواهیم دنیا اخبار ما را بخوانند و اینقدر نقاط مثبت داریم که میتواند مورد قضاوت دنیا قرار بگیرد که نتایج خوبی داشته باشد. خوب! حرف آمد، حرف زدم و فرصت هم تمام شده، باید به کارم برسم. از همه شماها به خاطر محبتی که کردید و به اینجا تشریف آوردید، تشکر میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله